! l'Amour est un soleil

متن مرتبط با «را» در سایت ! l'Amour est un soleil نوشته شده است

عشق راهی است برای بازگشت به خانه . . .

  • عشقراهی‌ست برای بازگشت به خانهبعد از کاربعد از جنگبعد از زندانبعد از سفربعد از …من فکر می‌کنمفقط عشق می‌تواندپایان رنج‌ها باشدبه همین خاطرهمیشه آوازهای عاشقانه می‌خوانممن همان سربازمکه در وسط میدان جنگمحبوبش را فراموش نکرده است رسول یونان, ...ادامه مطلب

  • تو را به جاي همه کساني که نشناخته ام دوست مي دارم

  • تو را به جاي همه کساني که نشناخته ام دوست مي دارم تو را به خاطر عطر نان گرم براي برفي که آب مي شود دوست مي دارم تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم تو را به جاي همه کساني که دوست نداشته ام دوست مي دارم تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم, ...ادامه مطلب

  • ساده و آرام

  •   چه قدر ساده و آرام چه قدر صبور و صمیمی تو در من آمیختی باور کن تو را در اولین نماز نخوانده جستجو کردم که هنوز به قنوت گریه نرسیده سلامم دادی بعد من ماندم و دستان پر دعایی که به آسمان پر استجابت چشمانت آویخته شد اصلا بیا و تو بگو تو بگو کدامین سو قبله ی من است!؟, ...ادامه مطلب

  • بباران خدا

  • نبار باران زمین جای قشنگی نیست من از جنس زمینم خوب میدانم که دریا جد تو در یک تبانی ماهی بیچاره را در تور ماهی گیر گم کرده نیا باران زمین جای قشنگی نیست من از جنس زمینم خوب میدانم که گل در عقد زنبور است ولی از یک طرف سودای بلبل یک طرف خال لب پروانه را هم دوست میدارد من از جنس زمینم خوب میدانم که اینجا جمعه بازار است و دیده ام عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه میدادند در اینجا قدر نشناسند مردم در اینجا شعر حافظ را به فال کولیان اندازه میگیرند  نبار  باران......, ...ادامه مطلب

  • ارزو هایی که حرام شد

  • جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم لستر هم با زرنگی آرزو کرد دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد بعد با هر کدام از این سه آرزو, ...ادامه مطلب

  • بال هایت را کجا جا گذاشته ای !

  • پرنده بر شانه های انسان نشست. انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت : اما من درخت نیستم، تو نمی توانی روی شانه من آشیانه بسازی.پرنده گفت: من فرق درخت ها و آدمها را خوب می دانم اما گاهی پرنده ها و آدمها را اشتباه می گیرم. انسان خندید و به نظرش این خنده دارترین اشتباه ممکن بود.پرنده گفت: راستی چرا پر زدن را کنار گذاشتی؟ انسان منظور پرنده را نفهمید اما باز هم خندید. , ...ادامه مطلب

  • خدایا تو قلب مرا می خری؟

  • دلم را سپردم به بنگاه دنیا،و هی آگهی دادم اینجا و آنجا و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفتو هی این و آن سرسری آمد و رفتولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را تماشا نکرد؛ دلم ،قفل بود؛کسی قفل قلبِ مرا وا نکردیکی گفت:چرا این اتاق پر از دود و آه است؛یکی گفت:چه دیوارهایش سیاه است!یکی گفت:چرا نور اینجا کم است،و آن دیگری گفت:و انگار هر آجرش فقط از غم و غصه و ماتم است!و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری و من تازه آن وقت گفتم: خدایا تو قلب مرا می خری؟و فردای آن روز خدا آمد و توی قلبم نشست و در را به روی همه، پشت خود بستو من روی آن در نوشتم:ببخشید دیگر برای شما جا نداریماز این پس به جز او کسی را نداریم. عرفان نظر اهاری, ...ادامه مطلب

  • (خدا را سپاس)I Am Thankful

  • ….I Am ThankfulI can see the beauty all around me.There are those whose world is always dark I am Thankful I can walk There are those who have never taken their first step, ...ادامه مطلب

  • سخن نادر ابراهیمی

  • سخن عاشقانه گفتن دليل عشق نيست... عاشق كم است  سخن عاشقانه فراوان  عشق عادت نيست، عادت همه چيز را ويران مي كند از جمله عظمت دوست داشتن را... از شباهت به تكرار مي رسيم، از تكرار به عادت، از عادت به بيهودگي از بيهودگي به خستگي و نفرت , ...ادامه مطلب

  • خدا را دیده ای آیا ؟

  • خدا را دیده ای آیا ؟تو آیا دیده ای وقتی شبی تاریکمیان بودن و نابودن امید فردائیهراسی می رباید خواب از چشمتکسی ، خورشید و صبح و نور را در باور روح تو ، می خواند , ...ادامه مطلب

  • لیلی نام تمام دختران زمین است

  • خدا مشتی خاک برگرفت . می خواست لیلی را بسازد . از خود در او دمید و لیلی پیش از آنکه با خبر شود ، عاشق شد . سالیانی ست که لیلی عشق می ورزد . لیلی باید عاشق باشد زیرا خدا در او دمیده است و هر که خدا در او بدمد عاشق می شود . لیلی نام تمام دختران زمین است ؛ نام دیگر انسان .خدا گفت : - به دنیایتان می آورم تا عاشق شوید . آزمونتان تنها همین است : عشق . و هر که عاشق تر آمد ، نزدیکتر است . پس نزدیکتر آیید ، نزدیکتر . عشق ، کمند من است . کمندی که شما را پیش من می آورد . کمندم را بگیرید . و لیلی کمند خدا را گرفت . خدا گفت : - عشق ، فرصت گفتگو است . گفتگو با من . با من گفتگو کنید . و لیلی تمام کلمه هایش را به خدا داد . لیلی هم صحبت خدا شد . خدا گفت : - عشق ، همان نام من است که مشتی خاک را بدل به نور می کند . و لیلی مشتی نور شد در دستان خداوند., ...ادامه مطلب

  • ماه من غصه چرا !؟

  • آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روزمثل آن روز نخست گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان نه شکست و نه گرفت !بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید و در آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت ،تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !ماه من غصه چرا !؟تو مرا داری و من هر شب و روز ،آرزویم ، همه خوشبختی توست !ماه من !دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ؟ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن و بگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امیدنشانم می داد؟او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،غرق شادی باشد. , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها